پيام
+
لباس اشک آماده، سرم از شرم افتاده/
هميشه سنگ فرش او برايم مهر و سجاده/
زيارت نامه ميخواندم، دلم گرم زيارت شد/
نگاهم خورد بر قبرش، نميدانم، جسارت شد؟

محمّدمهدي
89/2/4
چه زود دير ميشه
مدينه دم فرو بستي، نشستي/
زماني که ز حيدر دست بستي/
تو که سيلي زدي، آتش کشيدي/
چرا پهلوي زهرايم شکستي؟
محمّدمهدي
دوباره چشم را بستم، دوباره جستجو كردم / دوباره خاك را از رد پا تا صحن، بو كردم/ بيا، پيراهنم بود كن هنوز عطر حرم دارد / فقط ايوان و سقا خانه و يك صحن كم دارد.